Monday, November 12, 2007

یکساله که از مدرسه رفته خونه و از خونه رفته سر کار. یک سال که هیچکس دستش و هم نگرفته چه برسه به بوس چه برسه به سکس.
میگم بشین پشت کامپیوترت که تو روزی ۳ ساعت در حال خر زدن هستی چه میدونم ehormony, Match.com بلاخره یه سوراخی که ۴ تا عکس بزاری دوتا آدم تنها تر از توهم باشن . میگه نه میخوام ۳۰ ساله ام بشه بعد . شنبه بهش میگم بیا بریم بیرون میگه درس دارم ( که کاملا قابل درکه ) . بعد بر میگرده میگه تو چی تو که بیرون میری . ( حالا بیا و درستش کن ) ( حوصله سخن رانی هم ندارم راجب اینکه چرا و اینکه فقط ۴ ماهه .... )
همه اینهاش یک طرف فقط مشکل اینجاست که هر روز راس ساعت ۸:۳۰ زنگ میزنه که بمن یاد آوری کنه که جفتمون قراره تا آخر عمر مجرد باقی بمونیم ( حالا چرا جفتمون واقعا نمیدونم ) و با ۱۲ تا گربه باهم دیگه زندگی کنیم. تازه اون هم Happily ever after دلم هم نمیاد بهش چیزی بگم .