مینویسم که یادم باشه امروز روز خوبی بود. امروز من کار پیدا کردم . امروز من نمره یکی از کلاسهام خدا شد. ولی مهم تر از همه یک ماه پیش من تو دفتر جلد سبز ته کیفم نوشته بودم " دلم میخواد یک روز هز خواب بیدار شم و ببینم که زندگیم شکل گرفته و من خوشحالم . که یک روز حسرت نبودنش رو نخورم " و اون روز ٫ امروز بود.
بعد از اون جدایی و ترک کردن سر کارم احساس میکردم که زندگیم از دستم در رفته که روزها میگذرن بدون اینکه مال من باشن . ولی امروز احساس کردم که زندگیم و پس گرفته ام . زندگی که فقط تصویر من توشه .