Saturday, April 26, 2008

من اینجا نشستم . مهربابا از توی عکس خیره شده بهم . و من به این فکر میکنم که عمرا اگر امیدی داشته باشه به من . به این منی که گم شده تو مصنوعی بودن من بودنش . به این منی که داره سقوط خودش و با خونسردی تمام نگاه میکنه . شاید باید جای عکس رو عوض کنم . این عکس مال کیه ؟ شاید قبل از این که روضه سکوت بگیره .