Saturday, December 13, 2008
شاید من زده به سرم شایدم بخاطر این آمپول دیشبی بود . شیش تا ماشین کوبیدیم بهم تو کمتر یک صدم ثانیه . قشنگ خانم هم از جلو رفت تو ماشین روبرویی هم از عقب یکی کوبید بهش . گردن و رو که اصلا نمیشه تکون داد. ولی کل داستان به نوع خیلی عجیبی مسخره بود . من و بستن به یک تخته قرمز از گردن به پایین . بعدشم آمپول و بیمارستان و مریض تخت بغلی که مادرش رو آورده بود بیمارستان و مادره درد داشت و این برای اینکه حواسش و پرت کنه تعریف میکرد که داره با چرخ خیاطی مادربزرگش برای نوه اش لباس میدوزه . و مریض تخت روبرویی که شهرزاد نوشت و من که نبودم شایدم بودم . همه چیز تو کمتر از صد ثانیه بود و حالا با این گردن درد چه فرقی میکنه اگر امتحان مردم شناسی کمتر از صد شیم .