من هر شب به خودم میپیچم که اگر چراغ پشت در روشن باشه و بیای که بگی نمیدونی چرا اینجایی ولی میدونی که بدون من نمیتونی زندگی کنی من حالم از خودم بهم میخوره .
من هر شب با پنبه های سفید روز رو از صورتم پاک میکنم . ولی تو پاک نمیشی . فردا شب دوباره تو سکوت و تنهایی ساعت ۱۲ شب بر میگردی که یادم بندازی من تا همیشه تنها میمونم و چراغ پشت در هیچوقت روشن نمیشه .