این چند روزه فقط به خونه و در و پنجره و مبل و توره دور تخت و بالشت روی مبل و کتاب خونه و گلدون و میز و رومیزی و یخچال و ماشین ظرف شویی فکر کردم .
این چندشبه همش با این فکر خوابیدم که چی و کجا بزارم .
خونه کثیفه .
نه خونه کثافته
مشترک مورد نظر توی بیمارستانه . مشترک مورد نظر رو بردن که بشکنن به قول خودش . مشترک مورد نظر تلفنش خاموشه . مشترک مورد نظر در دسترس نیست .
مبل کرم به چی میاد؟
چرا این تکست نمیزنه ؟
من دلم خیلی درد میکنه جدا .
از بیرون صدا میاد . صداهای ترسناک . یک هفته از الان من توی آپارتمانی خواهم بود که انقدر ترسناک نخواهد بود .
حس درس خوندن هم نیست . به هیچ عنوان نیست .
وای اسباب کشی
گفتم بر آستانت دارم سر گدایی
من به این آهنگ گیر دادم
گفتم چو خرمنی گل در بزم دل ربایی
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد