انگار که تو ذهن هممون (یا شکموهایی مثل من )آدمهای با فایل غذاهایی که درست میکردن یا بهشون ربط داشتن میان بالا .
و این تنها دلیلی نیست که من عاشق آشپزی و جدیدا هم شیرینی پختن شدم .
بلکه واسه اون لحظه است که وایمیستم تو آشپزخونه نیم وجبی وقتی که کسی به جز من خونه نیست بعد آرد و کره و شکر و توی کاسه بزرگ فلزی باهم مخلوط میکنم و ذهنم هیچ جای دیگه نیست .
واسه اون وقتی که سیبها رو خورد میکنم دونه به دونه و دلم نمیخواست که در اون لحظه در حال هیچ کار دیگه ای به جز خورد کردن سیبها دونه به دونه باشم .
واسه وقتی که خمیر و پهن میکنم .
واسه وقتی که میزارمش توی فر بعد یکهو خونه پر میشه از بوی شیرینی و دارچین و سیب پخته . و من اصلا و ابدا آدم بد اخلاق پاچه گیری نیستم وقتی که این بو داره از تو فر خونه ام میاد بیرون .