اصلا همش به خاطر هواست وگرنه که همه چی خوبه و همه چی قراره خوب باشه . من خواب ماهی مرده میبینم توی بدنم . و اتاقهای خفه نارنجی.
آقا مخ . ۲ سال نیمشه با چشمهای گنده سبز که اصلا شبیه چشمهای یه بچه دوسال و نیمه نیست . آقای مخ اسمش محمده اما برای بقیه بچه های مهد کودک محمد اصلا قابل گفتن نیست و از اونجا بود که مخ صداش کردن. آقای مخ نه فارسی حرف میزنه نه انگلیسی . از بخارا اومده . صبحها کنار دیوار می ایسته درست همون جایی که من روی زمین زانو میزنم تا کفشهای پارسا رو از پاش در آرم.