Friday, December 28, 2007

من قراره امشب از زیر سنگر پتو و بالشت بیرون بیام دوش بگیرم و این ویروس سرما خوردگی رو تبدیل به یک خانوم با شخصیت قشنگ کنم که شب دیت داره .
من قراره امشب ۲۹ دقیقه به قول مپ کوست رانندگی کنم تا برسم به در خانه آقای سارکزمو تا باهم بریم بیرون .
من قراره امشب خوش اخلاق باشم حتی اگر مهربان نبودم مهم نیست فقط به اصطلاحی سگ آقای پتی بل رو به یاد کسی نندازم.
من شدیدا امیدو ارم که آنچه که از آقای سارکزمو به یاد دارم نتیجه تکیلا شاتهای فراوان قبل دیدنش نباشه و واقعیت اینجاست من چیزی یادم نیست به جز دومتر و خورده ای قد و حتما دوست عزیزمون خیلی بد نبوده.
من قراره امشب آقای سارکزمو رو با کسی مقایسه نکنم و در واقع هدف از این گردهمایی چیزی جز این نیست که موقع بر گشتن من بدون اینکه تا دم خانه گریه کنم از این دیت بر بگردم . و باز مثل تمامی این ۶ ماه گذشته ته ذهنم کسی دیگه ای بالا پایین نپره.