Saturday, May 31, 2008

فلسفه اش اینه که خوب تکست بزن و شب برو پیشش بعدش هم برات مهم نباشه . زیر دوش ایستادم اول تنم رو با صابونی که هم بوی عطرمه میشورم و فکر میکنم که تکست بزنم بگم چی؟ من دارم امشب میام پیشت ؟ بعد تیغ رو روی پاهام میکشم تا مطمئن باشم که نرم شده . گرمی آب از روی گردنم سر میخوره پایین موهام و میشورم شونه میکنم . حوله ام رو میپیچم دورم میام توی اتاق . تمام تنم رو کرم میزنم و به این فکر میکنم که قبل از اینکه موهام و درست کنم برم ناخون هام و هم درست کنم . برهنه میشینم روی تخت تلفنم و میگیرم دستم با خودم میگم که خوب میپرسم امشب چیکار میکنه . ساعت 4 بعد از ظهره و من هم شدیدا خوابم میاد . نه کار من نیست اینکه چرا کار من نیست رو نمیفهمم اما نیست . با همه اینکه مدتهاست دستهای هیچکسی روی سطح تنم رفته . با همه اینکه دلم تنگ شده برای گرمای نفسهای کسی روی گردنم . با این همه هوس . تلفنم رو پرت میکنم زیر تخت . موهای خیسم روی بالشت پر میشه خیسی و برهنگیم رو میبخشم به ملحفه سفید روی تخت .