Sunday, June 29, 2008
171
اه من نمیفهمم این چه وضع تخماتیکی انگار وسط یک دونه از این سریالهای بند تبونی ماگیر کردیم تمام هم نمیشه لامصب. بعد تازه قسمت غم انگیزش اینجاست که من حتی غلو (قلو؟) هم نکردم . یعنی شما از یک لشکر مهمان ناخونده خونه شهرزاد اینها بگیر . تا برسی به سریال دنباله دار خونه ما که شامل قسمتهایی در اداره پلیس . بیمارستان . نگرانی . مادر رو به مرض سکته . برادر مزخرف بی شعور . بعد آقای پلیس بسیار خوشتیپ. بعد نگرانی . بعد رانندگی دور شهر. آهان پیچوندن یک آدمی به تمام دلایلی که فکر کنم یک مرد بازاری شکم گنده معشوقه مو طلایی شو میپیچونه . آقا کسی نمیخواد یک نره خر رو اداپت کنه حتما آدم باید بچه باشه و از خودش صداهای مسخره خارج کنه و دایپر داشته باشه آخه؟ اه خلاصه من نمیدونم فقط بگم کم دارم به اونجایی میرسم که بگم من مبلم یا من هیتلرم یا من ساعتم . البته فکر کنم که رسیدم امشب یه مایه هایی. نه جدا من مبلم یکی بیاد به قول شهرزاد روم یه دونه رو مبلی بکشه شاید یک روز به من آف بدن ملت.