Sunday, August 17, 2008

ببین هر جوری که نگاه کنی این روزها بیشتر به کمدی میزنه تا تراژدی . همه چی در وضعیت (درسته؟؟ من هنوز خودم و نباختم با این همه اشتباه دیکته ای (خواستم بنویسم غلط املایی بعد ترسیدم حالا هم شد پرانتز تو پرانتز ))‌ خلاصه که در وضعیت قرمز بسر میبره . بعد آهان منم هستم این وسط با یک عالمه ترس و نگرانی اولش بعد به این نتیجه رسیدم که آخرش که چی آخه/؟؟؟ نهایتش اینکه جمع میکنم میرم تو یک سوراخی دیگه از این که بالاتر نیست فقط باید هرچه زودتر یک سری قرص خوشحال کننده پیدا کرد . ولی جالبه ترس تا یه حدی میکشه بعد به این تیجه میرسی که گور پدر همه چی . قصد تهدید نیست ولی هر اتفاقی که توی این هفته بیوفته فکر میکنم که تو زندگی همه آدمهای این بازی تاثیر بزاره و من فقط میتونم امید وار باشم که وقتی تمام شد من همه تیکه هام بهم وصل باشن . حالا وسط این شلوغی من واسه خودم میرم سینما فیلم وودی آلن میبینم . بعد هم خواب میبینم خودم هم ذوق میکنم از خوابم بعدشم آی حالم گرفته میشه که تعبیر ( مامانی گفت با ع داره به من هیچ ربطی نداره بگم ) نشد یعنی من رسما از خوابه توقع بیش از اینها داشتم .