Tuesday, October 7, 2008

این آقاهه داره یک لکچر سه ساعته راجبه ازدواج و بکارت میده منم هرچی وبلاگ میخونم کارهای کلاسهای دیگه ام و میکنم با شهرزاد چت میکنم برای سینا تکست میزنم که از توی حیاط بره طبقه بالا به شهرزاد سر بزنه بعد برای کمپین ایمیل مزنم بعد برای یک پروفسر دیگه ایمیل میزنم بعد خیره میشم به سقف بعد حتی سعی میکنم گوش بدم که ببینم چی میگه تمام نمیشه ببین تمام نمیشه بعد تون صدای مرده هم عوض نمیشه . سرد هم هست این کلاس منم غرم میاد بعد هیشکی دیگه نیست من باهاش حرف بزنم بعد خوب اینها رو اینجا مینویسم خوب هم میکنم . آهان راستی اون دوتا پست پایین هم سر همین کلاس نوشته شده بعد اگر تا یک ربع دیگه من همچنان حوصله ام سر رفته باشه بازم میام مینویسم گفته باشم .