Monday, April 13, 2009

دختر بچه سه ساله زن کنار راستین روی نیمکت نشسته بود . برای راستین و او کتاب میخوندم . تلفن زن زنگ زد. مردی با صدای چندش بار گفت که وای  پسرها نبرنت اونجا بی من . تنها پسر اونجا راستین ۵ ساله بود .