Thursday, May 14, 2009

پنجره بازه . من به خالد قول دادم که نترسم . از لای درختها صدا میاد چیزی بهم میپیچه . کسی بیرون نیست . من میدونم که کسی بیرون نیست . نور ماه از پشت پرده پیدا ست . باید خوابید.