Friday, June 19, 2009

از خواب که بیدار میشم میرم زیر دوش هوا نسبتا تاریک شده . حالت تهوع دارم . همونطور خیس در حال خط چشم کشیدن بودم که صدای رسیدن ایمیل اومد و به بهانه چک کردن ایمیل رفتم توی فیس بوک که دیدم یک دوست پاکستانی عکسهای فارق التحصیلی دختر عموی ۱۸ سالش و گذشته . دختر عمویی که من چند بار دیدم . دختر عمویی که منتظر ۱۸ سالگی بود تا ازدواج کنه . من توی عکسها فقط تصویر یک دختر بچه دیدم تا زنی که بخواد همین روزها وارد زندگی مشترک بشه .