Friday, January 29, 2010

من میگم که خرم کن بهم بگو اگر این امتحان و بدم باهم میریم پراگ تا دم غروب بشینیم دم اون رودخونه خوشگل باهم آبجو بخوریم و من نگران این نباشم که قبول شدم یا نه چون قبول شدم. 

من میگم به من بگو حتی اگر خراب کردم بازهم میریم پراگ میشینیم دم اون رودخونه به جای آبجو شات ودکا میزنیم و تو میگی که فدای سرت عوضش دکتر میشی حالا . 

تو همه این ها رو میگی . و من یک نفس عمیق میکشم . اون سر کره زمین تو میری سر کارت . من هم میرم که ظرفها رو بشورم و بخوابم که فردا کله سر کلاس دارم.