اگر امشب بودی دراز کشیده بودی روی تخت سمت دیوار بالشت گذاشته بودی زیر پات و دستهات و گذاشته بودی زیر سرت زیر سیگاری هم روی شکم برهنه ات بود کنار جای چنگهای من روی سفیدی تنت . اگر امشب بودی من پشت به تو دراز کشیده بودم و گفته بودم که اخبار نخوندم که تمام این روزها اخبار نخوندم از ترس . از ترس یک تصویر . از ترس تصویر بدنهایی که تو باد میرقصند و گوش کرده بودم به صدای نفسهات . اگر امشب بودی هیچی نمیگفتی . فقط با دستهات دنبال دستهام میگشتی تو هجم ملافه ها و بعد از پشت بغلم میکردی.
امشب اما تلفنت خاموش بود
امشب منم و یک تصویر