خواب دیده بودم که توی یک خرابه احیا گرفتم . صبح بعدش گفتم یک مسجد پیدا کنم پاشم برم شاید که خوابم دلیلی داشته. من از اولش اعتقادی نداشتم که باد بخواد با خودش ببره . مادرم مسلمان نبود . بزرگ شده کشوری بود که هر روز صبح توی صف بهش مرگ بر میگفتیم . اما حتی مذهب اونها رو هم نداشت . تمام عمرش گیج زده بود بین پدری که مذهبش از حکومت پنهان میکرد و مادری که همه عمرش کمونیست بود و تمام برادرهاش همون سالهای اول رفته بودند روسیه . پدرم بازاری منسب بود . مذهبی نداشت یا اطلاعاتی دیوان شمسش همیشه بالای سرش بود یا توی دستش اما مسلمان نبود ایمانی نداشت . هر چه که بود توی همون سالهای مدرسه بود . من نمیفهمیدم من اصلا برای چی باید دعای فرج رو بلد باشم اما بلد بودم . تو همون سالهای اوج شستشوی مغزی با خدمتکار خونه حتی چندباری هم روزه (روضه؟؟؟) گرفتم . مذهب برای من وقتی شروع شد که عاشق شدم . عاشق مردی که عاشق شهید بهشتی بود . پای شریعتی و پله پله تا ... سروش و نصر اونجا به زندگی و کتاب خونه من باز شد . من عاشق کسی بودم که عاشق حزب الله و شهادت بود . سه سال زندگی مشترک ایمانی برای من نیاورد اما عشق احترام میاره . حریمش محترم بود . بعد از جدایی با خدا هم قهر بودم . با خدایی که براش روزی سه بار نماز میخوند با خدایی که من بخاطرش به این آدم اعتماد کرده بودم . همه چیز رفته بود زیر سوال که اگر تویی که معتقدی میتونی این باشی نه خودت رو میخوام نه خدای تورو . عصبانی بودم . تنها . تنهایی وقت میاره برای کتاب خوندن و کلاس برداشتن . تاریخ . فلسفه . دید فمینیستی مذهب . تا اینکه کلاسها رسید به تاریخ اسلام . سه یونیت . کلاس و با بالاترین نمره کلاس پس کردم اما هرچه اعتقاد و احترام و شستشوی مغزی از سالهای مدرسه توی ایران داشتم با این کلاس تمام شد .
خلاصه که دیشب بلند شدم رفتم مسجد . من رفته بودم بخاطر خوابم . رفته بودم بشینم توی یک اتاق که دعای جوشن کبیر بخونن و من مدام بگم الغوث الغوث . من نرفته بودم توبه کنم . چیزی هم نمیخواستم . فقط میخواستم بگم دوست عزیزی که اون بالایی مرسی همین . اما این اقای معمم هی مزخرف گفت . انگار که خدا ای تی ام سرویسه . انگار که هممون کلی ازش طلبکاریم که آقا بیا زود تند سریع جواب دعاهای مارو بده . بعد هم زد به صحرای کربلا هی میخواستم بلند شم بگم
YOU ARE FUCKING KIDDING ME,
COME ON PEOPLE , READ YOUR HISTORY
آقا جان مگه شماها معتقد نیستید؟ پس حداقل بشینین تاریخی که بهش اعتقاد دارید و بخونید . آخه نکنید اینکارو نزنید این حرفها رو .