Saturday, November 10, 2007

من از چس ناله بدم میاد . پس اصلا احساس تنهایی نمیکنم . من به هیچ عنوان فکر نمیکنم که اگر اشتباه کردم چی؟ و یک دنده که اضافه هم نمیشود. آقای کا گیر کرده توی کارس و من حوصله ام داره سر میره که 137 شده و هنوز مرتیکه به هیچ جایی نرسیده و اگر قرار باشه که شخصیت کتابی هم که دارم میخونم کاری از دستش بر نیاد که من کلاهم پس معرکه است . حالا میگم دوستهام یه مشت کس خلن اما دیگه آدمهای توی کتابها که قراره یک غلطی بکنند.