Friday, January 9, 2009

بعضی از آدمها هستن که وقتی نیستن بودنشون انگار پر رنگ و واضح تر میشه . ۲۴ ساعته که پام و از این کلبه با درختهای گریپ فروتش بیرون نزاشتم و اینکه هنوز هم دلم نمیخواد اینکار و بکنم نگرانم میکنه . بعضی از آدمها هستن که یک بار که گوشه تختت میشینن انگار تمامی حضورشون و اونجا جا میزارن و تو میتونی تا هفته بعد که ملافه ها رو بشوری مدام قل بخوری اون سمت تخت دستت و بکشی روی جایی که تنشون بوده . فکر میکنم تب دارم . عوضش تمام ظرفها رو میشورم . ملافه رو عوض میکنم حموم رو هم تمیز میکنم . همه فکر میکنند که من مرض سابیدن دارم ولی نمیدونند که وقتی من با وایتکس میوفتم به جون حموم یا وقتی تمام گلیمها رو جمع میکنم میبرم تو حیاط تا زمین خونه رو بشورم تنها لحظه هایی  است که حضور هیچکسی اینجا نیست . انگار فقط منم و این سکوت و بس . بعضی آدمها هستن که فقط جای خالیشون و میشه با وایتکس پر کرد.