تصویر من از دختر دانشجویی که صداش از یک جایی بالاتر نمیره و همیشه لبخند میزنه و بعد از مدرسه میره سبزی میخره خورد میکنه با موهای رنگ شده . تبدیل شده بود به یک موجود عصبانی که داشت فکر میکرد میتونه این کاسه تو سر مرد بشکنه ولی اگر بمیره چی؟ پس کاسه رو کوبوند زمین . تصویر من تصویر زن سلیطه ای بود که فقط چادر گل دار کم داشت . تصویر من حتی شبیه پدرم بود .
خونه هنوز بوی سبزی سرخ کرده میده .