Friday, September 4, 2009

پشت این پنجره درخت گریپفروت نیست . پشت این پنجره از سکوت خبری نیست . این دیوارهای تمیز کرم رنگ نه تار عنکبوت دارن و اگر زبان باز کنند قصه ای برای گفتن .
هنوز جعبه های باز نشده تو کنج اتاق خواب و سالن هست . این خونه اولین خونه ایست که فقط و فقط مال منه که هم اتاق خواب داره و هم سالن . هنوز لباسهای باز نشده روی زمین کنار تخته . 
خسته ام . گوشه های تمام انگشتهام بریده . زانوها و پاها و کمرم هم درد میکنه . 
ذهنم خالیه . فقط لیست کارهایی که هنوز مونده تو ذهنم راه میره .