در راستای امتحان داشتن الان ساعت ۱۲ شبه و من از هشت تا سوال دوتارو جواب دادم . پشت میز چوبی آشپزخونه پر از کاغذ و کاسه و قوطی نوشابه و مداد بطری آب و قرص نشستم و عین سگ هار میونم . ای گند بگیرن این زندگی رو
Tuesday, October 27, 2009
خوب من امتحان دارم . یعنی باید بشینم هشت تا سوال رو در مورد دوتا ایده مختلف جواب بدم . مریض هم هستم .. تمام روزهم با پیژامه بنفش خوشگل گلی گلیم بودم تازه حتی یک خواب دراز هم کردم . حالا بیدار شدم ساعت شش و نیم که آهان درس بخونم . اول نشستم با دوست دوران بچگیم که آنفولانزای خوکی گرفته کس من کس همسایه کردم یک سری که کدوممون مریضتریم که قطعا اون برنده شد. بعد با پسرک چونه زدم که کار بسه برو خونه . بعد در راستای امتحان داشتن زنگ زدم به یک همکلاسی شتر تر از خودم که تاز امشب ساعت ۱۰ میخواد شروع کنه . بعد زنگ زدم به مامانی که زنگ بزنه به مامان این پسره که مریضه فردا صبح . شک نکن که فیس بوک چک کردم . دوتا بستنی خوردم . حالا دارم فکر میکنم که چون هیچکس دیگه ای نیست من باهاش حرف بزنم بستنیهای سبز هم تموم شد خبرم بشینم درس بخونم .