اما درس دارم و پیپر دارم و دلم درد میکنه و بهتره که برم سر درسهام
Monday, February 22, 2010
اگر انقدر درس نداشتم . اگر پیپر نداشتم روی تاثیر تبلیغات و نباید پیپر دینا رو صحیح میکردم . اگر ساعت ده و نیم شب نبود . پا میشدم خونه رو تمیز میکردم . سبد لباسهای تمیز و جابه جا میکردم . ملافه ها رو عوض میکردم . ظرفها جمع شده تو سالن و میشستم . کاسه سفالی رو از روی پاتختی بر میداشتم . اگر انقدر درد نداشتم که میتونستم رو پام وایستم بدون اینکه سرم گیج میره . میرفتم توی آشپزخونه قرمه سبزی درست میکردم شاید با کیک شکلاتی . ظرفها رو هم میشستم . اگر انقدر درس نداشتم میرفتم زیر دوش بعد موهام و صاف میکردم شاید حتی رژ لب قرمز میزدم یا خط چشم میکشیدم . اگر انقدر درس نداشتم شاید بهش میگفتم که شام بیاد اینجا به این هم فکر نمیکردم که زوده و از این حرفها و لابد یک بطری شراب میاورد و بعد از شام میشستیم روی مبلهای کرم و مزخرف میگفتیم . بعد احتمالا زود میرفت و من چون درس نداشتم ظرفها رو جمع می کردم و زنگ میزدم به زن بابام که بگم دلم براش تنگ شده که تعریف کنم چی شده و احتمالا یک ساعت حرف میزدیم .