صبح خواب میمونم . دیشب تا دیروقت کتابهام رو با خودم توی تخت آورده بودم و دست پایی میزدم دیدنی. نتیجه این شد که صبح خواب موندم اما الان یک پیپر چهار صفحه ای خوشگل و مرتب با ۵ تا منبع معتبر کنا دستمه .
امروز روز من است.
من امروز بلاخره تصمیم گرفتم که نمیشه این ریختی موند و شاید وقتش که فکری برای خودم بکنم .
امروز روز من است .
وقتی که لخت روی تخت خوابیدم به این فکر کردم که آیا زن متوجه لکه های قرمز روی تنم خواهد شد یا نه؟ زیرلب فحشی نثار خودم و عامل لکه ها کردم .
امروز روز من است .
دلم میخواست که امروز برم دیدن زنی که تتو شاپ داره و یک بته جقه پر پیچ تاب روی مچ پام بگیرم و همیشه یادم باشه که امروز روز من است .
شاید هم گرفتم .
هنوز ساعت فقط دو و چهل و پنج دقیقه است .
کلاس تحقیق فمینیستی دارم و بعد باید یک پیپر دیگه بنویسم برای کلاس فردا شب.
من امروز بنفش نپوشیدم. توی خیابون جیغ نکشیدم . سوتین آتیش نزدم . لباس سبز نپوشیدم. جلوی سفارت نرفتم .
اما امروز روز من است .