مرا تو بی سببی نیست؟
برهنه ام - این تن من نیست - این تنی نیست که عشق بازی کرده با دستهات با فکرت با تنت - این تنی نیست که صبح بعد از رفتنت زانو زده بود وسط جمعیت بخاطر یک قطره خون بخاطر اینکه از تو هیچی نمونده بود . هیچی نمونده بود .
براستی صلت کدام قصیده ای ای غزل
اصلا این آدم تو آينه که من نیست . آدم تو آینه کف دستهاش سرده . موهاش و محکم میبنده . آدم توی آینه که عاشق تو نیست . آدم توی آینه خسته است . حتی دیگه قهر هم نیست . آدم توی آینه تازه گریه هم نمیکنه . فقط گیج میزنه .
ستاره باران کدام جوابی به آفتاب.
از دریچه تاریک
دریچه تاریک / دریچه تاریک./ دریچه تاریک/